چیستا شجاعانه داستان عشقش را نوشت و اخرش گفت برای این که نسل بعد من این اشتباه را نکند اشتباه من را
چیستا شجاع بود و من با داستانش پیش رفتم و گفتم اگر من جای او بودم چه ؟ من شجاع نخواهم بود اما اگر مثل چیستا بودم اخرش اشتباه میشد ؟ اخرش عشق چه میشد ؟
عشق چه کلمه ی غریبیست که من در آستانه ی بیست و شش سالگی با خودم میگویم با عشق چه کردم ؟ داستان من شبیه چیستا نیست چون شجاعتم شبیه چیستا نبود چون دلم شبیه چیستا نبود
داستان عشق چیستا را هر آدمی که او را بشناسد میداند و داستان عشق من را نزدیک ترین کسانم هم نمیدانند !
چیستا شجاع بود و یک رنگ و من هی پنهان شدم  و هی پنهان شدم و روزها گذشت و عاشق نشدم ! من اصلا عاشق نشدم ! داستان عشق من این بود ! چیستا عاشق بود، عاشق شد که شجاع شد که قلمش قوی تر شد داستان هایش به دل نشست من اما از روزی که عاشق نشدم همه برایم نوشتند چرا عوض شدی ؟ چرا نوشته هایت خواندن ندارد ؟ چرا به دلم نمی نشیند ؟
چیستا عاشق شد و از عشق نوشت و ادم ها مجذوب صمیمیت نوشته اش شدند
من عاشق نشدم و از عاشق نشدنم نوشتم و ادم ها فرار کردند ... از شنیدن عشقی که نبود
عشقی که نبود ؟ تقصیر از عشق نبود تقصیر از تفسیر من بود از داستان هایی که پیش از این  نخوانده بودم و عشق را بلد نبودم
داستان استاد کلیشه ها یادتان هست ؟ حرف قشنگی میزد ،... میگفت عشق از انجا در دل های بچه های این سرزمین مرد که تنها داستانی که از مجنون گفتن داستان به حج رفتنش بود !! کتاب های مدرسه پر بود از عشق های الهی ، اما یادشان رفته بود قبل از عشق های الهی باید اول عشق را بشناسیم ببینیم درک کنیم و حتی دست هایش را بگیریم !
من شجاع نبودم که صفحه ی اینستاگرامم پر شد از داستان های چند خطی عشقی که نمیدانم بود یا نه .. داستان هایی که سرو ته اش را ناشیانه میزدم که مبادا لو برود ! مبادا عشقی که اصلا نمیدانم بود یا نه را لو بدهد و بد نامی اش بماند ! بله بدنامی عشق !
به من یاد دادند عشق بد نام است و من از آن فرار کردم روزها و سالها
شاید یک روز شجاع بشوم چیستا بشوم داستان عشق عجیبی را بنویسم که دختران نسل بعد من بخوانند و با من تمام چیزی که بود را حس کنند و بعد بنویسند اصلا عشق بود یا نه ؟
 
....................................................................................................
پ.ن : 
داستان عشق چیستا یثربی را بخوانید ، داستان پستچی و عشق اش به حاج علی 
 
 

برچسب‌ها: زندگی من, عاشقانه نوشتن که جرم نیست