نویسنده: ریحانه - شنبه 8 شهریور1393

این که من مثلا تلاش کرده ام که همیشه دوستامو از عمل بینی یا بوتاکس لب و یا اون عمل کذایی پروتز که جدیدا بد جور مد شده است منصرف کنم 

برای این نیست که دلم نخواهد به قول معروف پرفکت بشوند و زیبا و پسرکش! نه ! من فقط با یک جور تلاش کردن همه ی دنیا برای یکسان شدن سلیقه ها مخالفت کردم 

 اینکه همه ی ادم ها یک جور ظاهر خاص را بپسندد و دیگر هیچ کس مثلا از لب های باریک زیبا که بعضی ها را عجیب معصوم میکند خوشش نیاید 

و هی دختر های هم سن و سال من را ببرد زیر تیغ جراحی ها ی عجیب و غریب 

که مثلا گاهی  مراجعه کننده به خیریه ی اشناهای ما دختری باشد که درگیر نداشتن خواستگار است برای انکه مثلا فلان مشکل ظاهری را دارد ! و لنگ پول عمل جراحی است ! که چون مردم درگیر زیبا دیدن یک جور ظاهر یکسان شده اند دیگر حتی بعضی زیبایی های همیشگی هم عیب می شود !

و واقعا جامعه به ما تمام سلیقه اش را تحمیل میکند آن قدری که دیگر کسی لب های باریک معصوم دوست من را دوست ندارد و به جایش با دستکاری های دکترهای گرامی تمام خلوص و پاکی چهره اش را از او میگیرند و من دیگر دوست  ام را نمی شناسم !

جای سلیقه های رنگا و رنگ در جامعه خالیه و ما یاد گرفتیم دیکته بگویند و بنویسیم !

دیر بجنبیم حق انتخاب هیچ چیز را نداریم و جبر سلیقه ی یکسان جامعه را کسالت بار میکند 

من اهل حرف های جامعه شناسانه و تحلیل شخصیت ادم ها نیستم اما دلم همچنان لبخند مهربان و ساده ی دوستانم را میخواهد !

دلم نمیخواهد هرروز یکی از دوستانم با من غریبه بشود یا که اگر تلاش کرده خودش باشد با تمام سلیقه ای که دوستش دارد  جامعه روزهای خوش اش را بگیرد و مجبورش کند شب ها اشک به چشمانش بیاید برای همرنگ جماعت نبودن و حرف های خاله زنکی امثال ادم های کوته فکر که دم به دم ، آب دهان قورت داده و  به او بگویند : نمی خوای دماغتو عمل کنی !؟؟

 .................................................................................................................................

چیزهای کوچک:

زندگی ما رو فرصت هامون مشخص می کنه ، حتی اونایی که از دستشون میدیم!

(دیالوگ فیلم)

پ.ن:2باز نشر این پست در لینک زن

 

..............................................................................................................................

بعدا نوشت: اومدم بنویسم بعد پشیمان شدم آن قدر که حرف زدن راجع به آن موضوع زمین و زمان را دوخت بهم که نشود و هنوز می جنگم برایش 

پس رهایش کردم و پست های گم شده ی قدیمی را باز نشر می کنم و یاد روزهایی می افتم که لینک زن بود که همه چیز جان داشت که برو بیایی بود.....


برچسب‌ها: ما آدم ها