دنیا ایستاده تلویزیون نگاه میکنم اما نه صدا داره نه چیزی حرکت میکنه سرکار هم همینه پشت میز نشستم همه ثابت اند من کلافه ام انگار کسی حرف نمیزنه کسی تکان نمیخوره کسی نفس نمیکشه ماسک لعنتی رو برمیدارم نفسم در نمیاد کلافه ام چرا یک ثانیه این قدر طول میکشه تا بگذره ...
نگران نیستم نگران خودم حتی دیگه، چند بار به میز الکل نمیزنم و حواسمو نمیدم که دست به چشمام نزنم، از عمد شاید شکلاتی که بهم تعارف شده رو راحت میخورم.....دنیا ایستاده
توی ترافیک حتی ...هیچ چیز تکان نمیخوره چرا ماشین ها حرکت نمیکنن ؟ میخوام پیاده بشم وسط اتوبان تو رو خدا حرکت کنید حرکت کنید زیر افتاب ظهر ذوب شدم تو رو خدا حرکت کنید چرا دنیا ایستاده چرا نمیگذره .....من ایستاده ام یا دنیا ؟ نکنه این منم که تکان نمیخورم سرجایم ایستاده ام و هیچ چیز تغییری نمیکنه
حتی باد نمیاد حتی نسیم چرا هر ثانیه یک قرن میگذره قلبم ولی تند تند میزنه ماسکمو در میارم نمیتونم نفس بکشم پنجره رو باز میکنم ولی نسیم نیست باد نیست هیچ چیز حرکت نمیکنه
کلافه ام نفس ام سنگینه قلبم تند میزنه دنیا ایستاده ...کاش می ایستاد .کاش برمیگشت عقب کاش بایسته ...


برچسب‌ها: ذهن آشفته, زندگی من