نویسنده: ریحانه - جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۹
به درک که ادبیات نمیداند، به درک که هنر درک نمیکند، به درک که بلد نیست چند خط برایم بنویسد و من ذوب کلماتش بشوم، به درک که بلد نیست درست عکس بگیرد و درک اش از زیبایی خلاصه میشود در این که از من خوشش می آید! به درک که ذوب نگاهش نمیشوم، به درک که مثل کودکی سرخوش است در کنار منی که جدیتم بیشترین توصیف از من است...
عوضش میخندد و میخنداند عوضش ادم انگار پیر و خسته نمی شود عوضش ...عوضش نمیدانم چه
من خسته ام .. خیلی خسته .... بیشتر از آنکه نگران چیزی باشم سپرده ام به خودش و قدم برمیدارم ..گاهی میخندم گاهی نه گاهی امیدوار گاهی ناامید ولی نمی ایستم آرام قدم بر می دارم....