کاش بال بودی ! 
کاش بال داشتم ! کاش کنار این همه حس های زمینی آسمانی بودم !
کاش چادرم بال میشد و پرواز میکردم ، نمی ماندم در آن کافه و کنار دوستان جدید !
کاش معجزه میشد 
سرم سوت میکشید از تمام حرف های زمینی و حس های دست و پاگیر ! 
چهار پنج نفر دور هم جمع شده باشیم و حرف بزنیم از روزگاری که حس های زمینی خفه اش کرده ، تمام حس های جدید ادم های زمینی ! از دوست پسرها شان گرفته تا رنج از دست دادنشان تا مارک های گران خیابان های بالای شهر تا فکرهای عجیب و غریب کار پیدا کردنشان برای پول بیشتر ! 
حس های زمینی خفه ام میکرد ، .
من خودم قسمتی از آن ها بودم  من هم دلم به زمین گیر کرده بود 
اما کاش بال داشتم 
کاش چادرم بال میشدم و پرواز میکردم 
کاش یه کمی فقط یه کمی آسمانی میشد دلم 
...............................................................................................
 
چیزهای کوچک :

با دست زیر چانه تو را آه می کشم

چون غنچه ای که آخر اسفند عید را....(علیرضا بدیع )

 


برچسب‌ها: چادرمشکی