بعد فکر می کنی شاید انسانی خونده بعدشم ادبیات و مهارت کسب کرده می ری دنبال زندگیش میبینی نه خیر مثل تو ریاضی خونده بعدشم مهندسی!
بعد می گی خوب حتما توی خانواده کسی هست بهش کمک کنه راهنمایش کنه بابایی مامانی یا عمه و خاله ای بعد می بینی طرف جد در اند جد بی سوادند و این یه نفر تنها با سواد فامیله
می گی خوب شاید زیاد مطلب خونده و یاد گرفته چه جوری خوب بنویسه بعد وقتی با خودت مقایسه می کنی می بینی نه مثل هم مطالعه می کنید حتی منبع مطالعتون هم یکسانه!
اینجا دیگه فکر می کنی این از استعداده استعدادی که تو نداری اون داره
پ.ن:
چند روزی دوست دارم یه مطلبی رو توی وبلاگم بنویسم ولی می بینم بقیه از من قشنگ تر منظورشون و می رسونند اون وقت با خودم می گم پس نیازی نیست من بگم
برچسبها: زندگی من